بی‌کرانگی نزد هگل

هستیِ متعیّن، هستیِ کرانمند است و هستیِ کرانمند، بالطّبع، امکانِ بی‌کرانگی را به ذهن متبادر می‌کند. هگل در «منطق کبیر» می‌نویسد: «کرانمندی، تنها یک ’به فراسوی خویش رفتن‘ است.» ( ترجمه‌ی میلر – صفحه‌ی ۱۴۵) و نیز در «منطقِ صغیر» می‌نویسد: « حقیقتِ امر کرانمند، ایده‌آلیته‌ی او [ یعنی نسبتِ او با امر بی‌کران] ست.»

Read more

فعلیّت Wirklichkeit

بنظر می‌رسد مایستر اکهارت – نویسنده‌ و عارفِ اواخر قرن ۱۳ و اوایل قرن ۱۴ میلادی – نخستین کسی بود که actualitas را از لاتین به Werkelichkeit یا با املای آلمانیِ مدرن، Wirklichkeit ترجمه کرد. actualitas برای اکهارت خود ترجمه‌ای بود از مفهومِ ارسطوییِ ἐνέργειᾰ ( energeia). در فلسفه‌ی ارسطو، فعلیّت نقطه‌ی مقابلِ δῠ́νᾰμῐς ( dúnamis) یا قوّه است:

Read more