ترجمه

بوم‌شناسیِ آزادی؛ ظهور و ازهم‌پاشیدگی طبقات

کتاب حاضر از موضوع خود خارج نمی‌شود و نظریه‌ای منسجم را در بوم‌شناسی اجتماعی طرح‌ریزی می‌کند که ربط و نسبتی با نگرش متعارف در دوران ما ندارد. ولی ما بر دوش دیگران ایستاده‌ایم، فقط بدین معنا که آن‌ها مشکلات را ایجاد کرده‌اند و ما مجبوریم حل‌شان کنیم.
از این رو، تا حد زیادی به آثار ماکس وبر، ماکس هورکهایمر، تئودور آدورنو و کارل کولانی مدیون‌ام. همۀ این افراد استادانه مشکلات استیلا و بحران‌ عقل، علم و فنونی را پیش‌بینی کردند که امروزه ما را احاطه کرده است. کوشیده‌ام با پیروی از کوره‌راه‌هایی که متفکران دولت‌‌ستیزِ قرن گذشته گشوده‌اند، خصوصاً اصول همکاری طبیعی و اجتماعی پِتِر کروپوتکین، این موضوعات را حل‌وفصل کنم…

Read more

مارکس و مسئله‌ی روش پاتریک موری

مقدمه

کارل مارکس در طول زندگی خود عمیقاً در باب مسائل مربوط به روش به اندیشه می‌پرداخت. با این حال، تأملات کلی اندکی در این باب نوشت. او ترجیح داد که متن اصلی خود درباره‌ی روش، یعنی مقدمه بر گروندریسه را منتشر نکند. و به انگلس گفت که در جلد نخست کاپیتال (1867)، روش بسیار پنهان‌تر از ادای سهمی در نقد اقتصاد سیاسی (1970b) [1859] است. مارکس به شکلی معماگونه خود را شاگرد هگل اعلام نمود، سپس گلایه کرد: «با او [دیالکتیک] روی سرش ایستاده است. برای کشف هسته‌ی عقلانی از درون پوسته عرفانی، باید وارونه شود». (Marx, 1976b: 103) سال‌ها پیش، مارکس به انگلس نوشته بود: «اگر فرصتی برای چنین کاری دوباره وجود داشته باشد، بسیار دوست دارم آنچه را که در روشی که هگل کشف کرد، اما در عین حال در رازوری عرفانی پیچیده شده بود، در دسترس عقل عادی آدمی قرار دهم» (Marx, 1955a: 102) آن زمان هرگز نیامد.

Read more

دیالکتیک هریسون فلاس

مقدمه

دیالکتیک به‌عنوان منطق تضاد، سابقه‌ای طولانی پیش از مارکس دارد، سابقه‌ای به‌اندازه‎ی خود تاریخ فلسفه. اما ماجرای دیالکتیک، همان‌گونه که موریس مرلوپونتی (1973) بیان کرده، از زمان کشف دوباره‌ی مسئله‌ی دیالکتیک توسط امانوئل کانت در سنجش خرد ناب، مجدداً به طور جدی مطرح شد. این کشف مجدد پیامدهای عظیمی برای باقیِ تاریخ فلسفه داشت و برای دیالکتیک مارکسیستی یک ماقبل‌تاریخ اساسی است. کشف مجدد کانت همچنین دریافت معاصر از دیالکتیک مارکس را شکل می‌دهد، زیرا بحث میان کانت و هگل درباره‌ی حدود خرد دیالکتیکی هرگز پایان نیافته است. کاربست دیالکتیک هگل در نقد اقتصاد سیاسی برای مارکسیسم ابهام‌آفرین بوده است و این ابهام میان تلاش برای محدود کردن دیالکتیک به حوزه خاصی از تولید دانش و درک دیالکتیک به‌عنوان علم جهانی هستی و تفکر در نوسان است. آنچه را که می‌توان تنش اصلی میان کانت و هگل، یا تنش بین نقد یا سیستم نامید، در سراسر تاریخ مفهومی دیالکتیک مارکسیستی جریان دارد.

Read more