مارکس و مسئلهی روش پاتریک موری
مقدمه
کارل مارکس در طول زندگی خود عمیقاً در باب مسائل مربوط به روش به اندیشه میپرداخت. با این حال، تأملات کلی اندکی در این باب نوشت. او ترجیح داد که متن اصلی خود دربارهی روش، یعنی مقدمه بر گروندریسه را منتشر نکند. و به انگلس گفت که در جلد نخست کاپیتال (1867)، روش بسیار پنهانتر از ادای سهمی در نقد اقتصاد سیاسی (1970b) [1859] است. مارکس به شکلی معماگونه خود را شاگرد هگل اعلام نمود، سپس گلایه کرد: «با او [دیالکتیک] روی سرش ایستاده است. برای کشف هستهی عقلانی از درون پوسته عرفانی، باید وارونه شود». (Marx, 1976b: 103) سالها پیش، مارکس به انگلس نوشته بود: «اگر فرصتی برای چنین کاری دوباره وجود داشته باشد، بسیار دوست دارم آنچه را که در روشی که هگل کشف کرد، اما در عین حال در رازوری عرفانی پیچیده شده بود، در دسترس عقل عادی آدمی قرار دهم» (Marx, 1955a: 102) آن زمان هرگز نیامد.