[ultimate_heading source=”post_title” heading_tag=”h1″ main_heading_margin=”margin-bottom:30px;” main_heading_font_size=”desktop:42px;” sub_heading_font_size=”desktop:22px;” margin_design_tab_text=””]یکاترینا الینووا مترجم: ناصر بایزیدی[/ultimate_heading]
آوازه ی رپیـن بـه عنـوان یـک هنرمنـد ایـن اسـت کـه بهتریـن ویژگی هـای رئالیسـم روسـی را وارد کار خـود کـرد، و ایـن آوازه در طـول زندگـی وی شـکل گرفـت. یاکـوف مینچنکــوف 1 در خاطـرات معـروف خـود دربـاره ی انجمـن نمایشـگاههای هنـری سـیار2 (انجمنـی از هنرمنـدان روس کـه در اواخـر قـرن نوزدهـم شـکل گرفـت وتا سـال 1923 ادامـه یافـت) مینویسد«:کسـی از مـا هسـت روزگار جوانیمـان را بـه یـاد نیـاورد، کـه چگونـه در برابـر نـام رپیـن تعظیـم میکردیـم؟ مـا بیصبرانــه منتظـر کارهـای جدیـدش بودیـم…